ازدواج جوانان

ازدواج جوانان

ازدواج جوانان

ازدواج جوانان

دوستی یا ازدواج در سایت همسریابی

سلام من ی جوون ۲۰ ساله ام ودانشجو من به دخترعموم علاقه دارم ولی امیدی ندارم چون خونواده عمو پولدارترن میخوام ببینم من باید چیکارکنم که تکلیفم مشخص بشه ممنون میشم اگه کمک کنید دارم دیوونه میشم...نوادش از اون آدمایی ان که پشت سر همه حرف میزنن پشت سر منم خیلی حرف زدن اما چون همه میدونستن من اونجور آدمی نیستم باور نکردن شایدم بعضی ها باور کرده باشن.پسر داییم میگه که میخواد دوباره به خاستگاری من بیاید .به نظر شما درصورت راضی کردن خانواده م آیا او فرد مناسبی برای ازدواج هست ؟ آیا اشکال نداره که من جواب پیام های اونو میدم اما خیلی معمولی و باسردی ؟من میترسم که اون خودکشی کنه اون خیلی دل نازکه و دلش زود میشکنه از اونجایی که دل شکستن گناه کبیرس اماحرف زدن با نامحرمم گناهه من موندم چیکار کنم به نظر شما؟؟ی اون لیسانس داره.گفتم دارن به عشقمون حسودی میکنن چشم ندارن خوشبختی ه ما رو ببینن ولی گفت نه دوستاش خیلیم خوب ان و من ایراد دارم! نمیفهمم چرا اطرافیانش اینکارو کردن.چرا از خدا نمیترسیدن.یکی از دخترای همکلاسیش که بخدا یکبارم منو ندیده بوده برداشته بود بهش گفته بود من در حد و اندازه ی ایشون نیستم!!! منی که دانشجو پزشکی ام!!!! بعد از اینکه نامزدم با کلی حرف و توهین که بی سابقه بود و معلوم بود به خاطر حرفای دوستاش ه باهام کات کرد خیلی داغون شدم.با این حال هیچوقت هیچ اعتراضی به همکلاسیاش و همه ی اطرافیانش که بهم ظلم کردن نکردم.یوقتا که دلم برا نامزدم تنگ میشه حالشو از همکلاسیاش میپرسم ولی اونا جوابمو نمیدن.خیلی گیجم نمیفهمم چطور یه عده میتونن اینقدر بد باشن مقابلتان نسبت به گذشته تلخ خود اظهار پشیمانی و توبه می‌کند و هرگز قصد تکرار گذشته خود را ندارد، می‌توان به او فرصت داد. امّا همه اینها بستگی به شما دارد که چگونه بتوانید با این مسأله کنار بیایید؛ زیرا اگر علیرغم پذیرفتن شرایط طرف مقابل، نتوانید با این مسأله در زندگی کنار بیایید، مسلما در زندگی زناشویی برای هردو مشکل ساز خواهد شد.در نتیجه لازم است به دور از هرگونه احساسات و عواطفی که نسبت به طرف مقابلتان دارید، منطقی و واقع بینانه به این مسأله نگاه کنید؛ آیا می‌توانید نسبت به گذشته طرف مقابلتان چشم بپوشانید و در بزنگاه‌های حساس زندگی، گذشته او را به رخ او نکشید؟در همفکری و یاری شما این نکته را اضافه کنم که اگر شما فردی هستید که می‌توانید روی رفتارهای خود کنترل داشته باشید و حساب شده عمل کنید و فردی حسّاس، بدبین و شکّاک نباشید می‌توان امیدوار بود که می‌توانید با این مسأله کنار بیاید؛در کنار آن، درصورتی که با فکر کردن به ابعاد مختلف این مسأله، تصمیم گرفتید که با او ازدواج کنید، می‌توانید جهت همیاری در فراموش کردن اشتباهات گذشته طرف مقابلتان به نکات ذیل توجه کنید؛
 د پسندی و تفاخر، روحیه تلافی جویی، پنهان کاری، پرخاشگری و خشونت، مقایسه کردن، خط و نشان کشیدن، دلبستگی و وابستگی به خانواده، نوع شغل و تحصیل، غیرت ورزی و تعصب بیجا، اختلاف در خواسته ها و سلائق، ناهماهنگی در عوامل فرهنگی و دینی و نیز سطح تحصیلی و سن.
خلاصه: دوری از هر آن چیزی که زن و شوهر تشخیص می‌دهند به آرامش و آسایش زندگی آنها آسیب می‌زند.ه توصیح بودم که من احسااساتم درگیر نبوده که جوابشو دادم .اصلا بعد گذشت سه ترم از دانشگاه حتی نمیدونستم که ایشون مجردن یانه و اصلا این موضوعات برام اهمیتی نداشته نه درمورد ایشون ونه سایر همکلاسیها.
خودم بیشتر با نظر اقای mohammad 1365 موافقم و فکر میکنم میخواد درمورد من مطمىن بشه چون من برخوردم خیلی خشکه هم باایشون وهم کل اقایون کلاس .
اگرهم میگم ایشون محترم هستم بخاطر نحوه برخورد و ارتباطشون با همکلاسیها و اساتید هست وهم جدیت و تلاشی که تو کار و درس دارن ضمنا سن کمی ندارن که قصدشون دوستی باشه حدود 35 سالشونه
بازم ممنون از راهنمایی همه
 

اینکه مشکل اخلاقی همسرتان را برملا و فاش کنید، یقیناً اشتباه بزرگی است و مشکلات را بیشتر خواهد کرد. لذا از آن صاحبخانه عذر خواهی شود و خواهش کنید و بگویید که این راز را به کسی نگوید و با همفکری و کمک دیگران و بدون ایجاد حساسیت و با دلیل محکم، حتماً از آن محله بروید.
راهکار حل این مشکل یقیناً این نیست که زندگی را به هم بزنید و مشکلات بیشتر و بزرگتری را برای خودتان ایجاد کنید. در تمام زندگیها این مشکلات و بزرگتر از این مشکل، به وجود می‌آید. هنر این است که صبر و تحمل را بیشتر کنید و با مدیریت صحیح این مشکل را حل کنید.
نتیجه: 1. دور شدن از این منزل. 2. حفظ اسرار زندگی خودت. 3. استحکام بنیان زندگی. 4. دوری از عوامل مخل به زندگی.
دعاگوی شما هستیم. وفقکم الله
ین است که قبل از هرگونه تصمیم‌گیری، به اتفاق همسرتان به صورت حضوری نزد مشاور خانواده بروید و مشکلتان را با او در میان بگذارید تا مشاور با دیدن شرایط هردوی شما بهترین راهنمایی و مشاوره را به شما بدهد. از این رو از همسرتان بخواهید که هردو پیش مشاور بروید تا مشکل موجود حل شود.در مورد پسرخاله‌تان هم بهتر است در حال حاضر اصلا درباره‌اش فکر نکنید؛ چون شما فعلا متاهل هستید و نسبت به همسرتان علیرغم رفتارهای نادرستش، به عنوان همسر متعهد هستید.
لذا نباید هرگز تصمیمی که برای زندگی فعلی خود می‌گیرید، صرفا به امید رسیدن به پسرخاله‌تان باشد؛ زیرا هیچ معلوم نیست که شما با جدا شدن از همسر فعلی خود بتوانید با پسرخاله‌تان ازدواج کنید؛ چه بسا بعدا نظر او تغییر کند یا اینکه خانواده او اجازه ندهند که با شما ازدواج کند ویا علیرغم ازدواج با او، پسرخاله‌تان همان کسی که تصور می‌کردید نباشد و ... پس هرگز با تصور رسیدن به پسرخاله‌تان، تصمیم برای زندگی فعلی خود نگیرید، بلکه با فرض اینکه پسرخاله‌ای وجود ندارد، با کمک مشاور حاذق وباتجربه برای زندگی خود تصمیم‌گیری کنید.با آرزوی موفقیت
اط های پنهانی احتمال اسیب بسیار بالاست ممکنه از دختر خانم سو استفاده شود و با یک عمر پشیمونی گوشه نشین خونه گردد یا اینکه خانواده ها هیچ وقت موافقت نکنند و فراموشی دردناکی را تحمل کند.در ضمن ممکنه تنها دلیل خانواده شما شغل نباشد و ملاک های دیگری هم مد نظرشون باشد که منظقیحاجی ،کجا من تو صحبت هام از پول کلان و آرزو های دور و دراز صحبت کردم ؟؟؟؟؟؟؟
به نظر شما صحبت از داشتن یه سرپناه 50 متری یعنی زیاده خواهی !!!!!!!
گفتین جوونهای ما اراده ندارن که خیلی دلم سوخت. حالا درسته یه سری استثنا هست ولی کیه که از ازدواج بدش بیاد. با این هزینه های کمر شکن شماها به ما پیشنهاد چاره جویی میدین ! من با 27 سال سن اگه میتونستم مشکل ازدواح رو حل کنم که الآن اینجا نبودم.
وقتی من با تمام تلاشی که کردم تو زندگی و حالا بابام و اطرافیانم هیچ توجعی نمیکنن و اصلا آدم حساب نمیکنن باید به چی دل خوش باشم
م نامزدی مخالفت می کرد و در کلاس همیشه جبهه می گرفت، تا اینکه بعد از مدتها خواستگاریهای مختلف و متعدد، یک مورد ظاهراً بسیار خوب نصیبش شد و علی رغم میل باطنی اقدام به اجرایی کردن نظر بنده کرد که اتفاقاً بسیار کارساز بود و نتیجه داد و متاسفانه بعد از سه هفته متوجه شد که آقای به اصطلاح بسیار خوب، معتاد هستند. در نتیجه، فوراً و بدون معطلی و بدون هیچگونه مشکل قانونی و شرعی و شکایت و دادگاه و... عقد موقت به هم خورد و بسیار از بنده تشکر کرد و البته دختر عاقلی بود و مراقبت کرده بود و هیچگونه مشکلی هم برایش پیش نیامده بود.در مورد مشکل شما:اگر دوشیزه هستید، شاکر خداوند باشید و از این به بعد با دقت و و سواس بیشتر سریعاً در پی رفع مشکل ایشان و اتمام حجت باشید و از طریق مشاوره و اقدامات بعدی مشکل را حل کنید و در صودر ازدواج رعایت معیارهای اصلی، لازم و ضروری است که شما می فرمایید متناسب هستید. پس از این جهت مشکلی نیست و عقلانی است.اما اینکه می فرمایید، ایشان دو سال دیگر و شما 14 سال دیگر شانس زندگی دارید؟! خودتان می دانید این حرف و معیار اصلاً عَقلانی و حتی علمی نیست.کوتاه و طولانی بودن عمر در دست خداست و بعضی حتی تا بیش از صد سالگی با صحت و سلامت زندگی می کنند و بعضی در سن پایین هم نیاز به پرستار دارند. بنابراین این احتمال را بدهید که شاید ایشان چند سال دیگر، نیاز به پرستار داشته باشد؛ به صِرف احتمالِ پرستاری کردن در آینده، خواستگار را رد نکنید. لذا با ایشان بیشتر صحبت کنید و از بیماری و... بپرسید. ناگفته نماند معمولا قند، فشار خون و چربی برای بالای شصت امر عادی است.ضببین هما خانم بعضی وقتا ادم به یکی چندین دفعه فرصت جبران میده اما بازم اگر اشتباه کرد ته دلش دوست داره بازم بهش فرصت بده.اما یکوقت دیگه هست به یک نفر چندین بار فرصت دادی و دیگه خسته شدی جوری که نمیتونی تحمل کنی و میگی عطایش را به لقایش بخشیدم اونوقت دیگه باید به هر قیمتی دل کند و رفت وسلام علیکم، علت خاصی نداشت، شاید تنها دلیلش این بود که احساس کردم مردی لایق است و می توانم از پس این زندگی بر بیایم و شرط خاصی نداشتم، او ابتدا دلیلشرا از این ازدواج مسایل جنسی بیان کرد و همچنین تمایلش برای داشتن فرزندان بیشتر.
در نزدیکی خانه همسر اولش برای من خانه ای اجاره کرده، وقتی پیش منه، یک شب در میان پیشمه البته گاهی اوقات بیشتر میشه، اما ناراحتی بیشتر من اینه که وقتی پیشمه خانواده اش به نوبت باهاش تماس می گیرند و صحبت می کنند
در ضمن گفتم مسئله تنهایی و مشکلات مالی هم مرا رنج میده!
بهتر است به این ارتباطها(هر چند در حد نگاه کردن یا یک پیامک) خاتمه بدهید و اگر ایشان تقاضای ارتباط و دوستی کردند به او بگویید به این ارتباط ها خوش بین نیستی و اگر واقعا قصد ازدواج دارد، از طریق خانواده اقدام کنند،برای اینکه متوجه منظورشان بشوید،شما  با او کلا قطع ارتباط یه داستانی هستن که احتمالا شندین اینکه: شما وقتی که وارد یه ورزش میشی استادت ازت خوشش میاد و میبینه که توانش رو داری بین شاگردهاش بیشترین فشار رو به شما میاره شما اولش فکر میکنی که از روی دشمنی یا چیز دیگه ای هست ولی وقتی که حرفه ای شدین میفهمین که چقدر در حقتون لطف کرده که اینقدر بهت فشار اورده که در مسابقات به راحتی اول میشی. این تعبیر من از سختی های هست که هر روز متحمل میشم میگم خدا حتما خیلی دوستم داره که اینقدر داره بهم سخت میگیره به شما  هم پیشنهاد میکنم نوع دیدیت به زندگی رو عوض کنی
راجب به ازدواج هم به نظرم باید دنبال یک هم قدم،همراه، بگردی یکی با همین وضع قبولت تا با کمک همدیگه زندگیتونو بسازین پیدا کردنش خیلی سخته ولی ارزش وقت گذاشتن برای گشتن رو داره
ت عزیز شما اول راه جوونی هستی، فکر کردی همه چی تو ازدواجه؟  هر کی ازدواج کرد  خوشبخت شد؟تو الان باید توی مسافرت و گردش و تفریح و بگو بخند با دوستات باشیازدواج یه تعهد سنگینیه که تا واردش نشی متوجه نمیشی، بچه بازی که نیستتو از ازدواج فقط سکسشو میبینی و بوس بوس کردنشو میبینیتو این دوره اینقدر انزوا ایجاد شده با این اینترنت و گوشی و اینقدر هم اطلاعاتی که نباید بدونن دارن که دچار بلوغ زودرس میشن و پسر 17 ساله میخواد زن بگیره و به اصطلاح عاشق شدهبرو خوشی کن عزیز من، مطمئن باش ازدواج کنی یه احساس بدی بهت دست میده بعد از چند ماهاون موقع یه زن افتاده به گردنت و دوستای مجردت رو هم میبینی که آزادن و دارن خوشی میکنناون موقع است که دیگه راه برگشت نیست و حسرت میخورین ماجرا به ضرر هر دو طرف تموم میشهتو دوران دانشگاه دازدواج مجدد بعد از طلاق و گزینه های احتمالی روی میز که یکیشونم پسر خالتون ممکنه باشه یه مسئله دیگست...
به امید اینکه با پسرخالت ازدواج کنی، از شوهرت طلاقا کمال تاسف زیاد، اشتباه جوانان ما این است که اول عاشق می‌شوند و سپس فکر می‌کنند.به نظر می رسد شما یکبار دیگر موقعیت فرهنگی خانواده آنها را تحقیق کنید،ضمنا ملاک های دیگری که دارید در نظر بگیرید،طبق بیان خودتان موقعیت این آقا خوب است،با توجه به اینکه ایشان شرایط شما ر ا هم پذیرفته و سن شما هم کم نیست(دیر کنید شاید شرایط بدتر و یا غیر قابل قبول برایتان پیش بیاید)
به نظر می رسد،در این مورد خصوصا قیافه اگر قابل قبول است و ایرداد خاصی ندارد(معلولیت جسمی و ظاهری هم ندارد) مساله خاصی نیست،بعدا با شناختن خصوصیات اخلاقی ایشان محبت هم زیاد می شود و این مساله قابل تحمل و جبران است.
این هم تصور کنید که اگر کسی به سراغ شما بیایید  و اتفاقا قیافه خیلی خوبی هم داشته باشد ولی از لحاظ اخلاقی قابل تحمل نباشد،نمی توان زندگی کرد و تحمل نمود،فلذا معقول این است که در صورت داشتن تناسب فرهنگی و عقیدتی او را بپذیرید.
موفق و موید باشید

حرف گوش نمیداد و لجباز به تمام معناخلاصه چند جا رفت خواستگاری و بالاخره عقد کرد .روزی که تو دانشگاه با حلقه اومد اون دختر تا حلقه رو دید رنگش سرخ شد و خیلی ناراحت و کلاسو ترک کرد و تا چند جلسه کلاسارو نمیاومد یا اگر می اومد دیر میاومد و زود میرفتهمه اینها رو اولا اینکه وقتی حرف میزنی یه مقدار متوجه باش چی میگی بخصوص که اینجا مینویسی بعدش میتونی یه دور بخونی ببینی چی نوشتی! یعنی چی که افراد این سایت افسرده اند!!؟ دوما اینکه پیشنهاد میکنم بی خیال ازدواج نشو منم مثل تو بودم چندسال اینقدر درگیر درسو کار شده بودم واینقدر احساس موفقیت داشتم که اصلا به ازدواج فکر نمیکردم و فلسفه و مفهوم ازدواج گنک بود برام. ولی الان  ازین موفقیتها اشباع شدم وفهمیدم که ازدواج یه نیازه بالاخره خدا ادم رو به دو جنس افریده پس باهر کاری خودتو مشغول و سرگرم کنی بازم یه چیزی کم داری 
عرفی کرده شمارهعزیزم شما هنوز خیلی وقت و فرصت انتخاب شدن داری .
ولی در مورد خواستگارت به این توجه داشته باش که چقدر اعتقاد داره و چقدر روی اعتقاداتش پایبنده .
دیگه نماز خوندن ملاک خوب بودن و نخوندش ملاک بد بودن نیست . میدونم عرف میگه اونایی که نماز میخونن و روزه میگیرن ، سالمتر و با اعتقادترن ؛ اما واقعیت ها عوض شدن
دیگه نمیشه آدم رو با اعمالش با ظاهرش قضاوت کرد
بسا آقاو خانم جوانی هست که ظاهر امروزی و غیر حزب الهی داره اما نماز و روزش ترک نمیشه به یه سری چیزها سفت و سخت پایبندهخیلی دوست داشتم بدونم کساییکه تجربه همچین اتفاقی و دارن نظر بدن.حتا به مشاوره دیگه مراجعه کردم ایشون از مواردی گفتن که مثه این نبوده ولی باز خیلی مشکل بر خوردن و مثالهایی ازین بدتر هم زدن که دارن خیلی خوب و خوش زندگی میکنند.
خب بخشش یه بخش قضیه است ولی اگه قراره بخشیده بشه (‌من به این دلیل فکر کردم احسان جان چون اولا همه ما انسانیم و اشتباه میکنیم و ثانیا در شرایط روحی بسیار بدی بودم که هر تصمیمی میگرفتم اشتباه بود. بهمین دلیل مشاور رفتم که فردا روزی بگم نه باز فکر و خیال نیفته جونم بگم خب منم اشتباه کردم و میرفتم طرفش باز )‌
چیزی که برام مهمه تجربیات بقیه است و اینه اگه قرار بر مثلا بخشیدن و رفتن به این زندگی باشه لازمه اش چیه؟ چه کارهایی باید کرد؟ چیارو انجام نداد؟ راه درست رفتاری و فکری و احساسیش چیه.....شان با مراسم ازدواج مخالف نیستند؛ بلکه می‌گویند ساده بگیر تا پس انداز کنی. با توجه به درآمد و حقوق پایین همسرت و با عنایت به اینکه آغاز خوش زندگی است، عاقلانه‌تر این است که مراسم ساده عروسی بگیرید و این کار ثمرات مادی و معنوی فراوانی دارد. مثل: احترام به بزرگترها، قناعت، پیروی از له ایشون قبل این رابطه بمن گفتن و همینطور که توضیح دادم از طرق مختلف سعی کردم واقعیت و بفهمم و تا حد خیلی زیادی فهمیدم.ایشان اصلا اون شخصیت که شما میگی و با چند نفرو نداشته و ندارن و لی این قضیه تو زندگیشون اتفاق افتاده و منکرشم نمیشه شد. میخوام بدونم چرا سابق؟ دلیل جداییتون همین مسله بود؟  مشکلاتتون چی بود؟ اگه فرض کن شرایط منو با همینا که گقتم داشتی چی؟ 
ممنونم میشم توضیح بدی
نهایتا این که تاخیر از دواج به خاطر نداشتن خونه و مشکلات اقتصادی ناشی از ضعف ایمان هست و بس والا انسان مسلمان وخدا پرست نباید به خاطر این مسائل جابزنه .... امید وارم با امید به خدا ..تاکید میکنم امید به خدا مشکلات اقتصادیتون یکی پس از دیگری حل بشه وازدواج رو به خاطر این مشکلات به تاخبر نندازید ....برای جوانان هستند و باید در امر مهم و خطیر ازدواج دخیل و ناظر باشند.
علاقه پسر به دختر زمانی قطعیت پیدا می کند که از هم اکنون قطع ارتباط شود و رسماً برای خواستگاری و ازدواج اقدام کند و تا زمانی که به دختر وعده و وعیدِ امروز و فردا می‌دهد، هیچ اعتماد و اطمینانی به ایشان نیست و فقط تنها راه اثبات حقیقت، خواستگاری به همراه خانواده است.
یقیناً تنهایی پسر در شهر غریب و نیاز عاطفی و جنسی، انگیزه‌ی ادامه ارتباط حرام شده است و فی الفور باید ارتباط قطع شود و اگر زودتر اقدام نکند حتماً به ارتباط فیزیکی و ... خواهد رسید که در آن زمان برای مشاوره هم خیلی دیر شده است.خواندن ادعیه‌های وارده به خصوص دعای توسل و دعای کمیل، خواندن اذکاری همچون صلوات، استغفرالله ربی و اتوب الیک، ارتقاء دهید.هرچه زودتر با فرد مناسب ازدواج کنید؛ چون اولا: محبت جدید محبت قبلی را کم رنگ می‌کند ثانیا: نیاز شما را به عشق و محبت جنس مخالف رفع می‌کند.شما باید به این هم توجه کنی که شما به او علاقه مند بودی اگر خواستگاری می رفتی جواب او هم مثبت بود؟ و یا خانواده ها موافقت می کردند؟ یا اینکه شاید از نظر آزمایش خون به مشکل می خوردید؟ و دلایل دیگر که شاید باز با خواستگاری هم به او نمی رسیدید.صبوری هست که میشه حلش کرد  در وجودشان رونق داده و برای موفقیت های بیشتر آماده سازی نمائید.در پست های قبل نیز در باب عصبانیت و پرخاشگری همسران تذکر دادیم که :چون در دوران عقد و نامزدی رابطه جنسی کاملی صورت نمی‌گیرد و از طرفی خود این مسئله یک اکسیر آرامش دهنده برای مردم محسوب می‌شود بعد ازدواج ناهمگونی روانی ایشاازدواج و جفت شدن برای تمام موجودات عالم است اعم از انسان و غیر انسان، جماد و غیر جماد، حیوان و غیر حیوان.
«سبحان الذی خلق الأزواج کلها مما تنبت الارض و من أنفسهم و مما لایعلمون»[یس/36] و «و من کل شیء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون»[ذاریات/49]. امثال  این آیات در قرآن فراوان است و مفهومش این است که خداوند انسان را جفت آفریده و از آموزه های دینی نیز استفاده می‌شود که راه رسیدن به کمال در دنیا و آخرت فقط جفت شدن و ازدواج است.زنی از امام باقر علیه السلام پرسید که می‌خواهم بدون ازدواج به کمال برسم که امام علیه السلام در جوابش فرمودند: این کار را نکن، اگر عدم ازدواج کمال و فضیلتی داشت، زهرای اطهر برای درک این فضیلت و برتری از تو شایسته تر بود[بحارالانوار، ج100، ص219.]؛ یعنی اگر عدم ازدواج برتری داشت الگوی زنان عالم که فاطمه زهرا سلام الله علیها می باشند ازدواج نمی‌کردند؛ در حالی که همه می‌دانیم در سن 8 سالگی به عقد امیر مومنان در آمدند و اهل بیت علیهم السلام الگو و اسوه برای تمام مسلمانان هستند.V عالم. این مطلب را اسلام جلوتر از روانشناسان غربی اثبات و بیان کرده است.چه بخواهیم و چه نخواهیم ما سراغ ازدواج می‌رویم(به اصطلاح: شتری است که در خونه همه می‌خوابه) و شاید هم ازدواج سراغ ما بیاید. پس چه بهتر، زودتر و به موقع اقدام به ازدواج و انتخاب درست بزنیم تا بعدها از سر اجبار و اکراه نخواهیم ازدواج و انتخاب بد کنیم.البته قبول دارم که خیلی از دختران و زنان با تحصیلات عالیه و شغل والا و بالا، ازدواج نکرده اند و الان حاضرند شغل و تحصیلات را بدهند و همسر شایسته و لایق داشته باشند و به آرامش روحی و روانی و به کمال دنیوی و اخروی برسند. ضمناً اکثر کسانی که ازدواج نکرده اند دچار بیماریهای جسپسری که به راحتی باجنس مخالف رابطه برقرار می‌کند و در توجیح این کارش می‌گوید که به دید خواهری به آنان می‌نگرد و دیگران با دخالت در انتخاب و تصمیمش، نقش اساسی را در زندگی‌اش بازی می‌کنند، به نظر می‌رسد چنین شخصی هنوز به آمادگی جهت ازدواج نرسیده است و شما نیز  از این بابت خوشحال باشید که با این شرایط وارد زندگی مشترک با او نشده‌اید.چه بسا با ورود به زندگی مشترک با چنین فردی که سبک زندگی پرخطری(رابطه‌های غیرعرفی و غیر شرعی با جنس مخالف از یک طرف و از طرفی تحت تاثیر واقع شدن نسبت به دخالتهای اطرافیان) برای خود انتخاب کرده است، زندگی پر تنش و ناخرسندی را تجربه می‌کردید. امّا فارغ از اینکه چقدر دیگران در تصمیم شتابزده طرف مقابل نقش داشته‌اند، باید عرض کنم که این مسأله در درجه اول به مدیریت و نحوه سبک زندگی فرد برمی‌گردد و اینکه در برابر اظهارنظرهای دیگران بتواند سره از ناسره را تشخیص بدهد و همچنین بتواند نظرات دخالت جویانه اطرافیان را کنترل و مدیریت کند. امّا وقتی فرد توانایی تشخیص و مدیریت و کنترلی روی رفتارهای دخالت جویانه اطرافیان خود نداشته باشد، موجب می‌شود که همواره نسبت به رفتارها و نظرات دیگران منفعلانه برخورد کند و در نهایت نتواند برای زندگی شخصی خود به تنهایی و بدون تاثیرات منفی از دیگران، تصمیم بگیرد.از همین رو از آنجایی که طرف مقابل تصمیمش نسبت به انتخاب شما برای زندگی مشترک تغییر کرده است، بهتر است شما هم این موضوع را تمام شده بدانید و سعی نکنید خود را به او نزدیک کنید. از طرفی از آنجایی که طرف مقابل هیچ اقدام رسمی مبنی برازدواج انجام نداده است، نباید انتظاری نسبت او داشت.یک توصیه لازم و ضروری: همواره توجه داشته باشید که برای انتخاب همسر، دوستی و رابطه قبل از ازدواج درست نیست بلکه با خود پیامدهای سوئی دارد ازجمله پیامدی که شما با آن گرفتار شدید و مانع ازدواجتان شد. در نتیجه باتغییر در رویکرد انتخاب همسر سعی کنید اگر کسی به شما پیشنهاد رابطه جهت ازدواج داد، قبل از هرچیز این رابطه را هیچ گاه قبول نکنید بلکه از او بخواهید که به صورت رسمی خواستگاری کند و در ضمن خواستگار و تحت نظارت خانواده‌ها می‌توانید رابطه کنترل شده‌ای داشته باشیدو ازهمدیگر شناخت پیدا کنید؛ این کار پیامدهای سوء رابطه را به حداقل می‌رساند.قا من اصلا از شما خوشم نمیاد.
ولی سعی کن انقدر پشت سر هم ابراز علاقه نکنی به کسی تجربه ثابت کرده باید بعضی هارو گذاشت تو خماری تا کمبودت رو حس کنن اونوقت قدرت رو بیشتر میدونن.
 تگی به طرزفکر خودتون داره
درمورد چهره هم باید ببینید که چهره برای شخص شما چقدر اولویت داره، اگه جز خانم های بصری هستید، به دل نشستن چهره طرف مقابلتون از اهمیت زیادی برخورداره ولی اگه مبنظر من اول از همه با خودتون کناربیاید ببینید میتونید این قضیه رو ندید بگیرید یا نه؟ اینکه بعدها وقتی دستشو گرفتید این حس که کس دیگه ای هم دست خانم رو گرفته ازارتون نمیده؟ اینکه تو روابط زناشویی تون تصور بودن خانمتون با یکی دیگه شما رو عذاب نمیده؟ و احساساتی از این قبیل..
ببین برادر اون صادقانه اومده گفته مشکلش رو گفته این صداقت خیلی ارزشمنده و یادمون نره که پایه و اساس زندگی اعتماده اگر اعتماد و صداقت وجود نداشته باشه تو زندگی ، دیگه اون زندگی زندگی نمیشه.. حالا هم با خودتون خلوت کنید ببینید ایا روابط دوس دختر پسری براتون حل شده اس یا نه؟ اگر حل شدس که میتونید به این قضیه با این دید نگاه کنید که ایشون هم مثه شما فقط یه رابطه عاطفی ساده داشتن در گذشته و دیگر هیچ!
باکرگی نشونه عصمت یه خانم نیست که نداشتنش باعث بی عفت بودن یه دختر بشه  سوای این بحث ببینید ایا بقیه چیزاشو قبول دارید؟ انسانیت و مرامشو میپسندید؟ ..درسته ایشون اشتباه کردن ولی وقتی خدا میبخشه بنده خدا این وسط چیکارس برادر من؟
بنظر من تو زندگی چیزای مهمتری وجود داره که باید تو انتخاب همسر لحاظ بشه متاسفانه فرهنگ جامعه ما زوم میکنه رو چیزایی که شاید چندان اثری ندارن تو موفقیت ازدواج ..باکره بودن مهمه خیلی مهم ولی این همه حساسیت بنظر من بی مورده تو جامعه ما یه جوری این مسئله رو بولدش کردن که تمام جوانب دیگه رو تحت تاثیر خودش قرار میده
درسته بکارت و باکرگی مهمه نشونه مجرد بودنه خانمه و کسی هم منکرش نیست و کسی هم کتمانش نمیکنه روی سخن من به بازتابی هستش که این مسئله داره اینکه به خدا قسم باکرگی همه چیز نیست شخصیت و منش طرف رو ببینید اینقدر درگیر این فرهنگ غلط جامعه نشید که هر کی که باکره نیست پس عیبناکه..
فرهنگ مهمه ..فرهنگ خیلی تعیین کنندس اما همه چیزای فرهنگ ما خوب نیست بنظر من..اینکه برای مرد و پسر به صرف پسر بودن هیچ ضابطه ای قائل نیستن و میگن بله خوب پسره دیگه چه میشه کرد نتونسته خودشو کنترل کنه و مهم الانشه که توبه کرده ولی برای یه دختر این حق رو قائل نیستن..
توروخدا بچه ها ماهایی که باصطلاح قشر تحصیل کرده ایم بیایم به انسانیت ادما احترام بذاریم بیایم با هم مهربونتر باشیم و چشمامونو رو خطاهای هم ببندیم صادق باشیم و صداقت رو ارزش بدونیم..انشانیت و شرف و ابروی ادما رو با یه تیکه گوشت بی ارزش نسنجیم!
برادرم همه چیز به خودتون و نگاتون بستگی داره اگر براتون شخصیت و وقار اون خانم مهمه، اگر همونطور که برای خودتون حق اشتباه و خطا قائل هستید برای اونم قائلید تردید به خودتون راه ندید و ازدواج کنید باهاش ولی اگر هنوز اینقدر درگیر فرهنگ غلط جامعه هستید که شرف یه دختر رو با یه تیکه گوشت بی ارزش میسنجن و حاضرن کثیف ترین دروغا رو بشنون، باهاشون به بدترین شکل  رفتار شه اما طرفشون باکره باشه پس این دختر رو عذاب ندید و تمومش کنید تا اونم بره پی زندگیش....
برقرار باشید
د به عنوان شوامکان نداره خانومی رفتارش نشان دهنده ازدواج با شما باشه و خیلی واضح بهتون بگه نه نمیشه ما با هم ازدواج کنیم!!!!
حالا چند تا حالت پیش میاد یا ایشون شکست عشقی داشتن یا کیس بهتری جلوتر از شما هستن و یا اینکه نمیدونه چطوری به خانوادش بگه با شما اشنا شده یا با خودش درگیره که شمارو قبول کنه یا نه مثلا شاید از یه نظرهایی کامل باشین ولی یه ضعف هایی برای ازدواج داشته باشین که ازش بپرسین برطرفش کنید.
یه مورده دیگه هم اینه که بعضی از خانم ها زیر بار اختلاف سنی نمیرن که اونم راه حل داره باید به ایشون اطمینان بدین که از طرف شما خیالش راحت باشه تا بتونه راحت جواب مردم رو در این مورد بده.
کار کردن رو ایشون هم فایده نداره خانم ها منتظرن یه کلام بهشون بگین زن من میشی بیام خواستگاریت یا نه!!!! اینکه هی هزار تا سوال غیر مستقیم بپرسی فایده نداره باید خیلی واضح بگی. اگر هم واضح گفتی زن من میشی گفته نه که حرف زن یکی هست محاله نظرش عوض بشه.
هنوز الحمدلله نه من و نه فکر کنم هیچکدوم از دخترای کشورم اینقدا روشنفکر و منورالفکر نشدیم که دوسه سال با یه اقایی باشیم دل و قلوه بدیم بعدش هم بگیم اوووومشکل اینحاست زندایی بنده آشنایی ایجادکرده خانواده دخترموردعلاقه ام هیچ اطلاعی ندارند ازدوستی ما ضمن اینک‌ بعدمدتی دوستی ب دلایلی خانواده دختربازنداییم ب مشکل برخوردنددخترموردعلاقه ام دختردایی زندایی من است 
مدرک کاردانی دارم میخواهم بروم خدمت بعدآن تهران مشغول ب کارشوم بامدرک کاردانی حسابداری 
مادربنده تماس گرفتن خدمت خانواده دختروخودش رامعرفی کرده وصحبت نمودصحبتی ازدوستی نکردوآشنایی رامبنی براینک عروسی دایی بنده دیده ذکرنمود ومادردخترخانم گفت باپدرش مشورت کنم جواب میدهم ب گفته ی دخترخانم ب دلیل مشکلاتی ک بازندایی بنده دارن وبودن من درحال حاضر درآمل جواب رددادن درصورتی ک مادردخترخانم ب بهونه کمی سن دخترخانم جواب دادوذکرنمود دیگرمزاحم نشوید حالابایدچ کنیم ازتون کمک میخوام خانواده اش فقط حاضرنددخترشان راتهران کنارخودشان داشته باشن من میتونم کارکنم شرایط جورکنم علاقه بی حدواندازه بهم داریم من میخواهم خوخیلی مواظب با چون هنوز تو خانواده ها اختلاف سنی معکوس جا نیفتاده به خصوص تو شهرستان ها!!! البته گاهی پسرهای شهرستانی بهتر بلدن خانوادشون رو راضی کنن ولی اگه مطیع خانواده باشن تقریبا راضی کردن خانوادشون غیر ممکنه.
از نظر قرار گذاشتن بیرون که بهانه میاره یه دلیلش میتونه مشکل مالی باشه یعنی دلش میخواد با ماشین با شما بره بیرون یا یه رستوران خاصی مد نظرش هست که توان مالیش رو نداره البته ممکنه شما توقع زیادی نداشته باشی ولی شاید اگه اون ادم با فکری باشه اینطوری فکر کنه.
بدبینانه ترینش هم که بیرون نمیاد باهات اینه که کلا سرکار هستی.
اتفاقا یه دو تا قرار بیرون به شما خیلی کمک میکنه که درست تصمیم بگیرین به شرطی که اصلا رابطه فیزیکی برقرار نشه یعنی حتی اجازه ندی دستت رو بگیره.
بیرون رفتن باعث میشه جفتتون بازخورد مردم رو تو اجتماع ببینید چون مردم ما انقدر تابلو صحبت میکنن تو خیابون که متوجه میشی مثلا میگن وای دختره از چی این پسره خوشش اومدهمر من هستش که میگذره. من نمیتونم بزارمش کنار اما مامان و بابام میگن میشه . برام مثال هایی رو می آرن که دختر فلانی بعد از مدتی یادش رفت و الانم ازدواج کرده و خوشبخته اما نمیگن دختر فلانی ۲۰ سالش بوده و من الان ۳۰سالمه .
اون بچه بوده و از روی حوس اما بخدا من عاقلانه دارم انتخابش میکنم.
اون همه ویژگیهای ی مرد رو داره. من دل بستم به همه اونا. به اینکه شبها ۳ ساعت بخوابه و به هر دری بزنه که مارش درست بشه تا یک ذره درآمدش بیشتر بشه که بابات جواب مثبت بده.
به اینکه توی ۲ سالی که میشناسمش مثل خیلی از پسرهای این دوره نبوده که بخواد از من سوئ استفاده کنه و همیشه حد نگه داشته.. اینا برای من ارزشه
میکردم که پای تلفن بگه شکر خوردم.یتونه تو رو درک کنه یا نه.تفاقا ایشون کار درستی میکنن که تمایلی به رفت وآمد بیرون ندارن ، وقتی خنوز به هم محرم نیستید. دلیلی نداره که بخواین باهم برید بیرون، برای شناخت همدیگه هم که مشکلی ندارید چون اولا ایشون همکار شماهستن و درثانی همین تماس تلفنی برای شناخت عقاید همدیگه کافیه، بهتره از ایشون بخواین که هرچه زودتر برای خواستگاری رسمی به همراه خانواده اقدام کنن و دیگه رابطه تون رو این شکلی ادامه ندید که حالت دوستی به خودش بگیره، چون بیشترازایشون آسیبش به شما میرسه
درمورد صحبت های ایشون درمورد روابط زناشویی، خیلی بی معنیه که ایشون بگه تو همسرمن هستی وقتی هنوز هیچ قول وقرار ومحرمیتی بین تون نیست!!!!!! البته صحبت های کلی مثل اینکه بخواد بدونه شما گرم مزاج هستید یا سرد، اونم تو مراحل آخر قبل از عقد پرسیدنش ایرادی نداره ولی اینکه تواین مرحله راجب این مسایل صحبت بشه اونم با جزئیات اصلا جالب نیست:| من جای شمابودم خیلی جدی به ایشون دراینباره تذکر میدادم
امیدوارم تصمیم درستی بگیرید
موفق باشید
ون از لحظه اول چهرش در هم بود , چیزی هم که سوال فرمودن  مقدار دارایی و شغل و درآمد من بود  frown 
یه سویچم مدام توی دستش ازین دست به اون دست میشد ( مامان آقا پسر رو میگم ) خیلی هم ادعای خانواده موفق و برازنده و دارا رو داشتن این مادر و فرزند .  جالبه همین خانواده مودب و موفق  برای ما یه آب معدنی هم توی گرما خرداد ماه نخریدن  sad موقع برگشت حتی یه تعارف خشک و خالی نکردن که ما رو تا یه جایی برسونن .
این یه موردش بود  و ازین دست من زیاد داشتم laughمن یه اعتقادی دارم که آدمها همیشه خودشون رو لو میدن حتی در کوچکترین برخوردها هم میشه اینو تشخیص داد 
مثل همین مورد بالا 
کافیه آدم سرخودشو شیره نماله خانمی که کیفش دستشه چه لزومی داره سویچ بگیره دست و مدام باهاش بازی کنه ؟؟؟ چه لزومی داره به جای هزار تا سوال ,ازکار و شغل و درآمد من بپرسه ؟   این خانواده مشخص بود آدمهای مادیاتی هستن و البته ندید بدید  ( خانواده ای که دستش به دهنش برسه و اصیل باشه اصلا چشم به دوزار دهشاهی عروسش نداره )
پسرشون ادعای مذهبی و مقید بودن و بسیار کاری بودن داشت , یه پسر متدین و مذهبی و *کاری* ناخن های دوسانتی  مانیکور شده تمیز نداره . والله دوستان حالا نیاین بگین چه ربطی داره , منم یه پسر مذهبی ام اما دور موهامو سفیدمیکنم . اصل بحث رو بچسبین .
منظورم اینه که با دقت کردن به ظاهر طرف مقابل به حرفهایی که میزنه به حتی حرکات و طرز نگاه کردن  , خیلی چیزها دستتون میاد . و اما در مورد رفتار شما :شما ستاره جان فکر میکنم نامزدت خط قرمز تو زندگیش نداشته یعنی شما همیشه باید میترسیدی خب حالا چه حرفایی بینشون رد و بدل میشه حد و حدود تو زندگی ادما خیلی مهمه یعنی وقتی دور از همسرت باشی بهش اعتماد داشته باشی . ارتباطات آزاد و بدون قید با جنس مخالف در دین ماهم نهی شده اگر از جنبه ی دینی هم به قضیه نگاه نکنی حس مالکیت چه برای زن و چه برای مرد وجود داره واقعا ببخشید این مثال رو میزنم ولی حس مالکیت در میان حیوانات هم وجود داره. و یه نکته دیگه من حس میکنم این روابط ازاد برای ایشون بسیار عادی بوده و قبح یه سری مسائل براشون ریخته شده در نتیجه اگر نامزدی شما منجر به ازدواج میشد مطمئن باش همین روابط و حرفها برای خاتمه دادن این زندگی کافی بود بنظرمن ادمی که درهیچ قید و بندی نیست نمیشه بهش اعتماد کرد کسی که حتی فکر نمیکنه خب من که باچندین خانم راحت حرف میزنم ممکنه یکی هم باهمسر من راحت صحبت کنه یا بی غیرت هست و یا کلا به مخیله اش خطور نمیکنه این مسائل.م میخواستم...یه هم قدم...دنبال یه گوش برای شنیدن...یه دهن برای گفتن و یک شونه برای سرم بودم...بالطبع متقابلا خیلی بیشتر از نیاز خودم عاطفه خرج ایشون میکردم...مسیله جنسی فوق العاده پیش پا افتاده است اما نمیشه بگی نیست...مهم نیست برام چرا؟چون مسئله جنسی رو حتی با شخص دیگه ای هم میشه بر طرف کرد اما مسیله عاطفیش واقعا سخته...خیلی سخته با یکی دیگه ازدواج کنی و  فکر یکی دیگه باشی...سخته...
من دارم فکر میکنم عایا من میتونم بشم علی سابق که به قول بر و بچ اراذل شیطونیاشو 100 تا عاقل هم نمیتونن کنترل کنن!!!انقد تغییر کرده رفتارم که واقعا  خودم دارم متوجه تغییر در رفتار مامان بابام میشم...همش میخوان یجوری من رو خوش حال کنن...سلام علیکم، علت خاصی نداشت، شاید تنها دلیلش این بود که احساس کردم مردی لایق است و می توانم از پس این زندگی بر بیایم و شرط خاصی نداشتم، او ابتدا دلیلشرا از این ازدواج مسایل جنسی بیان کرد و همچنین تمایلش برای داشتن فرزندان بیشتر.
در نزدیکی خانه همسر اولش برای من خانه ای اجاره کرده، وقتی پیش منه، یک شب در میان پیشمه البته گاهی اوقات بیشتر میشه، اما ناراحتی بیشتر من اینه که وقتی پیشمه خانواده اش به نوبت باهاش تماس می گیرند و صحبت می کنند
در ضمن گفتم مسئله تنهایی و مشکلات مالی هم مرا رنج میده!
 تو هم میکشی برای همین نگران نباش هر دو به یه اندازه عذاب میکشید  ولی خیلی سخته عذاب وجدان هم نداره سعی کن به چیزهای خوب برای اینده ات فکر کنی.
ن پورد شغل به دخترها حق میدید البته بازم ازنظرمن توابنجور مواقع، موندن تو دوران عقد تا بهترشدن شرایط شغلی و مالی پسر میتونه مشکل رو حل کنه ولی خب شماهم فکرنکنید دختری که به خاطر شغل به شما جواب منفی میده، شمارو به خاطر پولتون میخواد، اینطورنیست اون فقط نگران آینده ست که چطوربدون پول زندگی کنه، اینجوروقتا اطمینان بخشی پسر میتونه به دختر اعتماد بده تا شرایط رو.بپذیره تا اوضاع بهتربشه
ولی درکل ازنظرمن باتوجه به اوضاع بد کاری واقتصادی حاکم بر جامعه واقعا دخترها و خانواده هاشون باید واقع بین باشن و تواین زمینه سختگیری نکنن، اگه همه جووببین همه دخترایی که مجرد مونده اند به خاطر سختگیری های بی مورد ازدواج نکرده اند وگرنه دلیل خاصی نداشته. هر چه موقعیت دختر بالاتر بره ازدواج کردنش سخت تر میشه چون هم اندازه و در قد و قواره اون پیدا نمیشه. همین حالا اگه تو خواستگارتو رد کنی چقدر بدخواه ها و حسودا رو خوشحال می کنی با این کارت.
فکر کردی همه دخترا با پسر ایده آلشون ازدواج می کنن نخیر اینجور نیست و باید هرکس اومد باهاش ازدواج کرد .
و مطمئن باش دوست داشتنه دوطرفه انقد قدرت داره که بتونی این دوس داشتنه یه طرفه رو فراموش کنی
و یه جورایی حتی حس کنی همه مشکلات و ناراحتی هایی هم که داشتی برا این بوده که کمکت کنه تو مسیری قرار بگیری که به عشقه واقعیت برسی
توکل کن به خدا
 ن از آنها است تا بتوانند جوانان را در این امر مهم و خطیر کمک کنند و جوانان با مشورت خانواده‌ها ان شاء الله بتوانند، بهترین انتخاب را کنند.خبعضی از دخترها خیلی به خانوادشون وابسته اند و بعضی ها هم فوق العاده به شهرشون وابسته اند و هیچ جور نمیتونن از شهرشون دور بشن حالا نه اینکه شدنی نباشه ولی نیاز به وقت بیشتری داره یعنی شما بیشتر باید وقت صرف کنید تا این خانوم رو راضی کنید به نظرم نگران نباشید همینکه خانواده خودش راضی اند نصفش حله فقط میمونه که شما اعتماد این خانوم رو جلب کنید و بهشون اعتماد بدین و دلگرمی که من برات بهترین شرایط رو فراهم میکنم و سعی میکنیم زود به زود سر بزنیم به خانوادت و یه کاری میکنم احساس دوری از خانواده نکنی و... اگه بهش اطمینان بدین صد درصد میاد.
به نظرم به این خانوم حق بدین چون ازدواج به اندازه کافی برای دخترها استرس داره که میخوان وارد یه دنیای جدید بشن و از خانوادشون جدا بشن حتی اگه همسایه دیوار به دیوار ماماناینکه گفتید طلا، مهریه و جهیزیه حق همسرتونه عرض کنم جهیزیه . مهریه بله حق همسر می باشد اما طلا جز حقوق خانم نمی باشد و اگر شما هم بهش طلا خریده باشید می تونید شکایت کنید و مطالبه نمایید مگر اینکه ان طلاها را از خونه پدرش اورده باشد در ان صورت در صورت اثبات در دادگاه می تواند طلاهایی که به شما داده ازتون پس بگیره.اما در مورد خونه عرض کنم ایشون هیچ حقی در خونه شما ندارد و نهایتا می اینکه آقا پسره قول داده اصلاح می کند،خیلی بعید است.
ضمنا اگر رفتار زن دایی طوری است که می توان تحمل کرد،باز مشکلی نیست،
البته بهتر بود از روحیات ایشان می گفتید تا امکان راهنمایی دقیق فراهم می شد،اما اگر بد است بعدا برایتان مشکل ساز می شود،به طوری که شاید پسرش هم با او هم نوا بشوند،آن موقع دیگر برگشتن برای شما خیلی سخت خواهد بود.
با مادرتان مشورت کنید.
به نظر می رسد اگر تحمل بد رفتاری زن دایی را نداشته باشید،شاید در این وصلت خیری نبینید.
احساسات دوست داشتن آقا پسر شما را در تصمیم متزلزل نسازد.
اما توجه داشته باشید که شروع زندگی طوری است که فرد با مشکلاتی روبرو می شود،ما راحتی محض نداریم.
به هر حال با دقت بیشتر فکر کنید و توانایی های خودتان را در نظر بگیرید،ببنید آیا واقعا به دور از احساس و علاقه،توانایی  تحمل مشکل رفتاری زن دایی برایتان امکان پذیر است؟!تصمیم به وصلت بگیرید،در غیر این صورت منصرف شوید.

از خانواده و موقعیت آنها خوب تحقیق کنید.
به خصوصیات اخلاقی دختره و تناسب آن با خودتان خوب فکر کنید(اگر تناسب آنچنانی نیست،اقدام نکنید و رابطه را قطع کنید)موفق و موید باشید
کنم و بعد یه ذره ابغوره میگیری که من تو رو خیلی دوست دارم ها ولی متاسفم که خانواده راضی نمیشن اینطوری کمتر بهش بر میخوره.
به منت کشیش هم اهمیت ندین که راحت تر بتونید فراموشش کنید زندگیز اعتماد شما به گروه مشاوران‌"رهروان ولایت"‌متشکریم. انشاءالله منشاء خیر ‌و‌ سعادت برای شما باشیم.
اصل اولیه و ملاک اصلی در ازدواج این است که طرفین موافق ازدواج و تمایل و اشتیاق به همدیگر داشته باشند تا بتوانند بنیان زندگی را مستحکم کنند. طالب بودن مرد بسیار مهم است؛ ولی در صورتی که طرفِ مقابل تمایلی نداشته باشد، قطعاً بعد از مدتی با مشکل اساسی روبرو خواهید شد.شما به عنوان مرد، خواستگار و طالب، بیش از وظیفه عمل کرده‌اید و بیشتر از این به صلاح نیست. البته شاید واقعاً دلیل قانع کننده داشته باشد و صلاح نمی‌داند به شما بگوید و مثلاً همان طور که گفته -به هیچ مردی علاقه ندارد به جز پدر و برادرش- شاید اصلاً شما را دوست ندارد و در رودربایستی مانده است و نمی خواهد مستقیم بگوید که احیاناً شما دل شکسته شوید. احتمال دارد که دچار بدبینی و سوء ظن نسبوقتی آینده ی شغلی خوبی دارن و تحصیلاتشون هم خوبه که دیگه نباید نگران اوضاع مالیشون باشین، چون در آینده ی نزدیک به شرایط مالی خوب میرسن.
از لحاظ قیافه هم باید خدمتتون عرض کنم، خوش چهره ترین پسر دنیا هم که بیاد خواستگاری خانوما انقدر ریز بین هستن که بالاخره یه ایرادی ازش میگیرن. خیلی کم پیش میاد چهره ی یه آقایی تو خواستگاری به دلتون بشینه، با گذشت زمان، براتون عادی میشه.(چون به اندازه ی کافی جذب خصوصیات اخلاقیش شدین)
موفق باشید.
وز تو جامعه هستن که به چادریها احترام بیشتری میزارن.شما با این فکر و عملت داری سوءظن تو جامعه رو بیشتر میکنی...دیگه آقایون به هیچکس نمیتونن اعتماد کنن..همین الان با یه درصد بسیار بالا تمام دخترها رو اهل روابط قبل ازدواج میدونن، به نظرت تقصیر کیه؟
بین همین دوستان سایت کلی دکتر و پزشک و مهندس داریم، شما چنددفعه نکه دختر خونسردی هستی در مورد این موضوع خیلی خوبه یه دخترهایی چراغ سبز رو یه سره روشن نگه میدامن از اون خانم جدا شدم ولی همیشه دوستش داشتم و خیلی با هم دوست بودیم  ولی متاسفانه اون با دروغ اومد بود جلو و متاسفانه تر اینکه مدام دروغ میگفت و من نمیتونستم با یک آدم دروغگو ادامه بدم چون مدام درگیر این بودم که باز چه دروغی داره به من میگه. و اینکه هیچ حرفش نمیتونستم باور کنم.
البته ایشون بکارت داشتن ولی رابطه نامشروع در گذشته خیلی داشتن.
من اگر الان شرایط شما را داشتم قطعا جدا میشدم چون آدمهای مثل من و تو که قبلا رابطه نداشتیم و تو خانواده مذهبی بزرگ شدیم خیلی سخت میتونیم کنار بیایم. من خیلی فشار تحمل کردم در مدت عقدمون. البته مورد من با تو تفاوتهای زیادی داره.
ولی من به شخص دیگه با ترحم و بر اساس احساس سعی میکنم ازدواج نکنم.
ولی اگرم خاستی ازدواج کنی حتما با یک مشاور خوب مشورت کن خیلی از مشاورهها متاسفانه خوب مشاوره نمیدن.
و اینکه خیلی بر اساس ظاهر آدمها و موقعیتهاشون تصمیم نگیر همسرم من هیچ کس یک درصد هم نمیتونست احتمال بده که قبلا رابطه نامشروع داشته چون هم از حجاب خیلی خوبی برخوردار بود و هم موقعیت تحصیلیش به گونه ای بود که نمیشد حدس بد  دربارش زد و خیلیها به من و انتخابم احسن میگفتن.
باور کن من هنوزم اون دوست دارم و دلم براش تنگ شده ولی اون جهنمی که اون برام ساخته بود داشت من نابود میکرد. و دیگه نمیخام به اون وضعیت برگردم.
این نکته را هم در نظر بگیر مورد تو بکارت نداشته و تا حدودی مجبور بوده که به تو بگه هرچند میتونسته ترمیم کن ولی باز هم امکان تشخیصش توسط متخصص بوده خیلی مهم بفهمی که هرزگی نکرده چون رابطه جنسی زمانی که تجربهش آدم پیدا کن خیلی سختر میشه کنترل کردنش.
ولی من به یه موضوع خیلی اعتقاد دارم اینکه شما هنوز امادگی ازدواج نداری تا موقعی که ادم این حس رو داره نباید ازدواج کنه تا اینکه حس کنه یه کمبودی داره تو زندگیش اون موقع خیلی ازدواج موفق تری داری تا الان بخوای بدون شناخت و دلیل ازدواج کنی.
همین که میگی دوست و رفیق زیاد دارم خیلی عالی هست برای تجربه کسب کردن فقط مواظب باش منم خیلی دوست و ر فیق زیاد داشتم خیلی تجربه کسب کردم ولی فهمیدم که همشون فقط برای منافعشون با من دوست بودن و وقتی جلوشون وایستادم خود واقعیشون رو نشون دادن واقعا خیلی مواظب مردم باش انقدر انرژی بد به ادم میدن که حد نداره همین که شمارو از ازدواج منصرف میکنن یعنی اینکه ادمهای بخیلی هستن.
 ز سوی جامعه و مردهاست..امان از روزی که شما آقایون با همسرتون اختلاف پیدا کنین...دیگه راه، کلک، انگ، و غیره تو دنیا نیست که بخواهین برین تا حق نفقه و مهریه زنو ندین...که اکثرا هم در ندادن مهریه موفق هستینر مورد عصبانیت و کنترل خشم هست، مطالعه کند.(یا شما آماده کنید و در اختیار او بگذارید،یا با هم بخوانید)
به جای غرور و منم منم گفتن،یاد بدهید تواضع و ادب را جایگزین کند،چرا که هم خدا دوست دارد و هم خلق الله(چون یکی از منشا عصبانیت غرور و منم منم گفتن است)
از دوستان بددهن و عصبی او را حتما جدا کنید.شکل عدم هماهنگی شما و خانواده برای رسیدن به نقطه مشترک است.مطمئن باشید به این منوال اگر بگذرد همه فرصت های شما سوخت خواهدشد. آمدن خواستگاری بعد از این خواستگار را احدی نمیتواند تضمین دهد . هیچکس نمیتواند بگوید این را رد کن بهتر خواهد آمدلذا ابتدا با خانواده یک صحبتی بشود که به محض آمدن خواستگار به او اجازه دهیم رسما حاضر شود تا نیاز نباشد شما به عنوان ارباب رجوع بروید یا اینکه هر کسی جداگانه درمورباز خوبه شما میدونی برا چی مجردی!کاش همه مشکلات مسائل مالی بود.
من نه مشکل مالی دارم نه اعتقادی و اخلاقی.کار خوب و خونه وماشین و خانواده معتقد و پدری مورد اعتماد در محله دارم. تحصیلات خوب از بهترین دانشگاه و تسلط به دوتا زبان هم دارم.قد و قواره خوب و ظاهر متوسط و بقول عده ای دیگه ظاهر خوبی دارم.چندتا خواستگارم داشتم که اصلا هیچ چیزشون اعم از تحصیلات و درامد و ظاهر و قد و قواره در سطح خودم نبودن. تا ۲۴سالگی اصلا تو فکر ازدواج نبودم الانم که ۲۵ ۲۶ساله هستم مورد دلخواهمو اصلا دور و برم پیدا نمیکنم.دارم برای دکترا قبول شدن مقدماتش را فراهم میکنم.تا یکی دوسال دیگه هم یا دکتری ایران قبول میشم یا خارج از کشور. با مجرد بودنم مشکلی ندارم اما میترسم از تنهایی خارج ازکشور رفتن.هر جا و مراسمی هم که میرم یکی دونفر پیدا میشن بهم میگن تو که خوشگل و باکمالاتی چرا مجردی!خیلیاشونم تا منو میبینن تعجب میکنن که مجردم! انقد اینور اونور بهم گیر دادن که دارم حساس میشم.اوایل فکرمیکردم ظاهرم بده اما تو کوچه و خیابون و محل کار از اینور اونور تیکه یا جملاتی میشنوم (با تیپ کاملا ساده میرم بیرون) که نشان دهنده اینه که ادم زشتی نیستم.بعضی وقتا بسرم میزنه الکی جراحی زیبایی کنم تا بهترین باشم اما ایراد قابل توجهی ندارم و خانوادمم میگن تو که ظاهرت اشکالی نداره.وقتی افراد کوچکتراز خودم را میبینم که دارن ازدواج میکنن تازه بخودم میام که چرامن عقب موندم و وقتی مراسم عروسی و نامزدی میرم انگیزه ازدواج پیدا میکنم اما ازفردای اونروز دوباره میرم دنبال کار و زندگی خودم.الان مدتیه که احساس میکنم اگر ازدواج نکنم از بقیه همسنام عقب میمونم.حالا شما بمن بگید علت مجرد موندن من چیه؟خیلیا ازم میپرسن چرا ازدواج نمیکنی؟اما واقعیتش خودمم علتشو نمیدونم که چرا تا الان مجرد موندم.بنظرتون علت مجرد بودنم چیه؟من چه جوابی باید به این همه سوالی که هی ازم میپرسن بدم؟ن گونه ازدواج ها مخالفت می کنندلذا بهلازمه ازدواج پسند قلبی و به دل نشستن می باشد که در مورد شما صدق نمی کند و  ظاهرا ایشان به دل شما ننشستند لذا باید همون اول به این مسئله پایان می دادید اما اشتباه کرده و ادامه داده اید لیکن جلو ضرر را از هر کجا بگیره خیر و منفعت می باشد شما باید ارتباطت را با وی قطع کنید ان هم به یکباره، اصلا پاسخش را نده و کاملا رابطه را قطع کن به تهدیداتش گوش نکن چون وی نمی تونه کاری بکنه و با پیام چیزی اثبات نمیشه نهایت اینه که خودش هم پاش گیره و با حرفهای احساسی شما را به انحراف کشانده است لذا نگران پیام نباشید و قطع ارتباط کنیدنم حرف میزدم تا تکلیفمم معلوم شه و تو فصل امتحانات نمراتمو درخشان ننمایم
با تشکر از بذل توجه شما ( اینم به توصیه اقای امیر مهدی) باشین ببینین اون اختلافاتی که گفتین واسه شما قابل تحمل هست یا نه. اگه نبود شمام غمت کمتر میشه چون رسیدی به اینکه نمیتونی باهاش باشی. البته کاش اختلافاتتون رو بیشتر توضیح میدادین.موفق بافقط بگم خانمهای شبیه شما که ازدواج رو رها کردن به هوای اینکه موفقیت در زندگی بدست بیارن و کار و تحصیل و این چیزا الان به افسردگی رسیدن .... تازه افرادی که خیلی ادعاشون میشد و به تنهایی و استقلال و ازادی خودشون سلام دوست عزیز.به نظر من یک حرکت انقلابی لازمه که انجام بدی...والا همینطور این شایعات ادامه پیدا میکنه و اگه یه آدم مناسبم از تو خوشش اومده باشه با شول بعنوان یه دوست که از تجربه های مثل شما زیاد داشته بهتون بگم که این نگاه‌ها و رفتارها رو زیاد جدی نگیر دختر خوب ! پسرها ازاین اداها زیاد درمیارن ولی اغلب اوقات یا اصلا قصد ازدواج ندارن یا اینکه شرایط شون برای ازدواج آماده نیست درنتیجه یه مدت با این رفتارهای مشکوک دخترها رو میزارن سرکار و هیچوقت هم پیشنهاد ازدواج نمیدن. ! البته همیشه اینجوازدواجِ موفق، حقِ هر جوانی است و مسلماً تمام خانواده‌ها خوشبختی و سعادت فرزندانشان را می‌خواهند. در انتخاب همسر هم باید از ایده‌آل گرایی دوری کرد و شرایط نسبی و معیارهای اصلی را باید منظور داشت.
یکی از عوامل بسیار مهم و اثر گذار در زندگی داشتن ایمان ینقدر توی گوشم خوندن که کارشون درسته که الان که میبینم یه نفر دیگه باهام هم عقیده اس باورم نمیشه.خودش هرشب مسجد میرفت.اون به اصطلاح آبجی هاش هم بعضیاشون چادری بودن و بجز نامزدم همزمان با چندتا پسر دیگه هم داداش آبجی بودن!!! من تا قبل آشنایی با نامزدم تاحالا همچین آدمایی ندیده بودم ولی از روزای اول آشناییم باهاش هرکی که دور و اطرافش بود همه همینجوری بودن و میگفتن که ما مثل خواهر برادریم و گناه نیست! جلوی چشمای من قربون صدقه ی هم میرفتن و عین زن و شوهرا حرف میزدن و افتخار هم میکرد که چیزی رو ازم مخفی نمیکنه و خودم با چشمام میتونم ببینم!!!! خیلی گیجم.توی این ۲سال چیزایی دیدم که هنوز باورم نمیشه.یکی از دخترای همکلاسیش شوهر داشت و چادری بود ولی همه پسرای همکلاسی رو داداشی صدا میزد و براشون عشوه میومد و با ناز و ادا از نامزدم و بقیه پسرا میخواست براش چیزی بخرن...من اصن کپ میکردم.به نامزدم میگفتم اینکار اگه درسته خب منم برم برا پسرای همکلاسیم همینجور داداشی داداشی بگم عشوه بیام وقتب خودت همش با این خانم همراهی میکنی ولی میگفت آبجیام هرجور باشن به تو ربط نداره و من شوهرتم همچین اجازه ای بهت نمیدم و حق نداری بجز من با پسری حرف بزنی.میگفتم خب لامصب دیوونم کردی اگه کار بدی ه که به من اجازه نمیدی چرا خودت و آبجیات انجام میدین و من همش باید ققط تماشاتون کنم؟ باز هیچی نمیگفت و میپیچوند!نمیشه ملاک. تو ازدواج یکی از مهمترین فاکتورها با توجه به فرهنگ ما اینه قطعا و منم تو این فرهنگم که نگرانم.رفت و آمد ها باید کنترل شده باشد. به این معنی که اگر قرار است با هر بار رفتن و یا امدن یک تنش ایجاد شود باید ابتدا تعداد تردد ها را کم کرد تا زمانی که به یک راه حل مناسبی دست پیدا کنیم.پس شما سعی کنید کمتر با خانواده تان ملاقات خانوادگی داشته باشید و از انجایی که بحث صله رحم هم نباید ترک شود بهتر است به همسرتان پیشنهاد دهید که تا جایی که امکان دارد شما به تنهایی به دیدن والدین و خانواده بروید.اگر مشکلی وجود دارد قبل از اینکه همسرتان به آن بپردازد خود شما ان را بیان کنید یعنی اولا دفاع نکنید از رفتار بد خانواه تان.اگر می‌خواهید این تنش ها و اعتراضات همسرتان کمتر شود اورا به صبور بودن ستایش کنید و ایشان را یک شخصیت ساخته نظر می رسد شما باید بررسی کنید و بببنید که آیا خانواده شما به این وصلت راضی هستند؟
آیا شما خودتان با خانواده آنها می توانید زندگی کنید؟(از آنجایی که از مادر پسره خوشتون نمی آید)
آیا صلاحیت های لازم را این آقا پسر دارد؟(صرف دوست داشتن نمی تواند مبنای خوبی برای شروع زندگی باشد)
ایمان و اخلاق و همت و تلاش و رفتار آقا پسر آیا برایتان کاملا روشن شده؟(ملاک هایی را که در نظرتان هست آیا او همه آنها را دارد،یا فعلا فکری نکرده اید؟)
پس حواستان باشد که زندگی یک مرحله احساسی محض نیست،بلکه شروع یک واقعیتی است که نیاز دارد با دقت کامل شروع شود.
اگر خانواده راضی نباشند و دلایل خوبی هم داشته باشند،بپذیرید.و یا اگر دلیل خوب و منطقی نداشته باشند و نظرشون را به انتخاب و تصمیم شما واگذار بکنند، می توانید با مادرتان در مورد رضایت خودتان صحبت کنید.
اگر احساس می‌کنید با پدر و مادر آقا پسر نمی توانید زندگی کنید،باید این موضوع را جدی بگیرید،و برای این مساله با فکر و دلیل خودتان را راضی کنید.(با احساس و شور محض به این مساله نگاه نکنید،واقعا فکر کنید،و یک تصمیم عاقلانه بگیرید)
اگر آقا پسر ملاک های لازم را ندارد،در صورت انتخاب، بعدا مشکلات بیشتری را خواهید داشت،پس خوب بسنجید بعد تصمیم بگیرید.(حرف های عاشقانه و احساسی و... نمی تواند ملاک قوی برای انتخاب باشد،حواستان باشد)
ضمنا صحبت کردن با نامحرم شرعا حرام و گناه است،و لو اینکه با پیامک باشد.و فکر نکنید که اگر جواب ندهید دل او می شکند،به این فکر کنید که کار حرام انجام می دهید.(البته چنین دل شکستنی معنی ندارد و گناه نیست،می توانید او را توجیه کنید که چنین ارتباطی در خارج از عقد ازدواج شرعا حرام هست،و به شما فرصت دهد که برای این تصمیم فکری بکنید،و نظرتون را اعلا